سرآغاز گفتار نام خداست / که رحمتگر و مهربان خلق راست

۳۱ اردیبهشت، ۱۳۹۳

پرهیز از پرخوری

رسول خدا (ص) فرمود:
از زیادی طعام بپرهیزید؛ زیرا قلب با زیادی طعام مسموم می‌شود و طعام اضافه جوارح را از طاعت کند می‌کند و اندیشه‌ها را از شنیدن موعظه کر می‌نماید.
- بحارالانوار: ۱۹۹/۶۹، باب ۱۰۵، حدیث ۲۹

۲۴ بهمن، ۱۳۹۲

سی حق مسلمان بر برادر دینی‌اش

مولای متقیان حضرت علی علیه السلام فرمود که پیامبر اکرم(ص) فرموده است: هر مسلمانی بر ذمه برادر مسلمانش سی حق دارد و ذمه اش از آنها بری نمی شود، مگر اینکه آن حق را ادا کند یا برادرش از او درگذرد. (آن حقوق عبارتند از:) از لغزش او چشم بپوشد، به اشک چشمش شفقت آورد، عیبش را بپوشاند، عذرش را بپذیرد، اگر کسی غیبت او را کرد از او دفاع کند، همواره خیرخواهش باشد، دوستی و محبت او را حفظ کند، عهد و پیمانش را مراعات کند، در موقع بیماری عیادتش کند، در تشییع جنازه اش حاضر شود، دعوتش را بپذیرد، هدیه اش را قبول کند، در انجام خواسته اش کوشش کند، موقع عطسه کردن «یرحمک ا...» بگوید، راهنمای گمشده اش باشد و به سلامش پاسخ دهد. کلامش را خوب تلقی کند، بخشش او را ارج نهد، سوگندهایش را تصدیق کند، دوست او را دوست داشته باشد و با وی دشمنی نکند. اگر ظالم یا مظلوم واقع شد، او را یاری کند، یاری کردن در حال ستمگری آن است که او را از ستم بازدارد و یاری دادن در حال مظلومیت آن است که در بازپس گرفتن حقش به او کمک کند، گرفتارش نکند، خوارش ندارد، آنچه از خیر برای خودش می خواهد برای او نیز بخواهد و آنچه از بدی ها که برای خودش نمی پسندد، برای او نیز نپسندد، سپس فرمود: از پیامبر اکرم(ص) شنیدم که می فرمود: هر یک از شما اگر چیزی از حقوق برادرش را به جا نیاورد، روز قیامت از او مطالبه و به نفع یا ضرر او حکم خواهد شد.

(ترجمه کتاب العشره وسائل الشیعه، باب وجوب ادا کردن حقوق واجب و مستحب، ج ۲۴)

۲۲ دی، ۱۳۹۲

اساس کارها

قيلَ لِلصّادقِ (عليه السلام) : عَلي ماذا بَنَيتَ أَمرَك؟
فَقالَ: عَلي أَربَعَة أَشياءَ: عَلِمَتُ أَنَّ عَمَلي لا يعمَلُهُ غَيري فَاجتَهَدتُ، وَ عَلِمتُ أَنَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ مُطَّلِعٌ فَاستَحييتُ، وَعَلِمتُ أَنَّ رِزقِي لا يأكلُهُ غَيري فَاطمَأنَنتُ، وَ عَلِمتُ أَنَّ آخِرَ أَمري المَوتُ فَاستَعدَدتُ
 
به امام صادق (عليه السلام) گفتند: كارهاي خود را بر چه اساسي استوار ساخته‌ايد؟
فرمودند: بر چهار بنيان:
اول: دانستم كه كار مرا غير از من كسي انجام نمي‌دهد، پس خود در به جا آوردن آن كوشيدم.
دوم: دانستم كه خداوند بر حال (ظاهر و باطن) من آگاه است، پس حيا كردم.
سوم: دانستم كه روزي مرا ديگري نخواهد خورد، پس آرام گرفتم.
چهارم: دانستم كه پايان كار من مرگ است، پس براي آن مهيا شدم.